فرشیدرضااهرابی

متن مرتبط با «آيات» در سایت فرشیدرضااهرابی نوشته شده است

تفسیر سوره مبارکه حدیدآيات 7 تا 15

  • بيان آياتدر ايـن آيات دستور موكد مى دهد به اين كه مسلمين در راه خدا ودر جهاد انفاق كنند، و از آيه شـريـفه (لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح ) به خوبى برمى آيد كه دستور مذكور در مـورد جـهـاد مـؤ كـدتـر است، و همين خود مويد آن قولى است كه مى گويد: آيه شريفه (امـنـوا بـاللّه و رسـوله و انـفـقـوا...) در جـنـگ تـب وك نازل شد.امنوا باللّه و رسوله و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه...بـيـان ايـنـكـه آيـه : (آمـنـوا بالله و رسوله و انفقوا...) خطاب به مؤمنين و امر به آثار ايمان استاز سـيـاق آيـات بـرمـى آيـد كـه خـطـاب در ايـن آيـه بـه كـسـانـى اسـت كـه خـدا و رسـول ايـمان آورده اند، و شامل كفار نمى شود، تا چه رسد به اين كه خطاب متوجه كفار باشد.و ايـن كـه بـعضى گفته اند: شامل هر دو طايفه مى شود درست نيست. خواهى گفت : آخر در اين آيه امر به ايمان كرده، و معنا ندارد مؤمنين را امر به ايمان كند.در پـاسـخ مـى گـويـيم : معناى امر مؤمنين به ايمان اين است كه آثار ايمانى را كه دارند بر ايمان خود مترتب كنند، مى خواهد بفرمايد: ايمان وقتى متحقق مى شود كه آثار آن را بر آن مـتـرتـب كـنـنـد، چـون اگـر ايمان و يا صفتى ديگر از صفات نفس چون سخاوت و عفت و شـجـاعـت در نـفـس آدمى ثابت باشد، و حقيقتا ثابت باشد، اثرش ظاهر مى شود، و اگر از يكى از اين صفات مذكور اثر خاص به آن ظاهر نشود، معلوم مى شود صفت مذكور آن طور كـه بـايـد در نـفـس جـاى خـود را نـگـرفته و ثابت نشده، و يكى از آثار ايمان به خدا و رسول او اطاعت از دستوراتى است كه خدا و رسول داده اند.و از همينجا است كه روشن مى گردد اولا امر كردن خداى تعالى مؤمنين را به ايمان در حقيقت امـر كردن به افرادى است كه مرتبه اى از ايمان را دارند، به اين كه مرتبه اى بالا, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه حدید آيات 16 تا 24

  • بيان آياتايـن قـسـمـت از آيـات سـوره هـمـان هـدف و غـرضـى را دنـبـال مـى كـنـد كـه قـسـمت قبلى دنبال مى كرد، و آن تشويق و ترغيب به ايمان به خدا و رسـول او و انـفـاق در راه خـدا بـود، البته در ضمن، مؤمنين را عتاب مى كند كه چرا بايد علائم و نشانه هايى از قساوت قلب از ايشان بروز كند، و به منظور تأكيد در تحريك و تشويق انفاق درجه انفاقگران نزد خدا را بيان نموده، و با اين لحن دستور به انفاق مى دهـد. كـه : هـان ! بـشـتـابـيـد بـه مـغـفـرت و جـنـت. و نـيـز دنـيـا و اهـل دنـيـا رابـخـل مـى ورزنـد، و مـردم را هـم بـه بـخـل مـى خـوانـنـد مـذمـت مـى كـنـد. و در خـلال آيـات، نـاگـهـان سـيـاق را كـه مـخـصـوص مـسـلمـانـان بـود بـه سياقى تغيير داده شامل مسلمين و اهل كتاب هر دو بشود، و به زودى توضيحش ‍ خواهد آمد.عتاب به مؤمنين به جهت قساوتى كه دل هـايـشـان را گـرفـتـه و در مقابل ذكر خدا خاشع نمى شودالم يـاءن للذيـن امـنـوا ان تـخـشـع قـلوبـهـم لذكـر اللّه و مـا نـزل من الحق...كلمه (يان) در اصل (ياءنى ) (مضارع انى ) بوده، به خاطر حـرف (لم ) كـه كـارش جـزم دادن است حرف (ياء) از آن افتاده، و اين ماده به معناى رسـيـدن وقـت هـر چـيـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـيـرى اسـت كـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و كبريايى عظيمى به خود مى گيرد، و منظور از ذكر خدا هر چيزى است كـه خـدا را بـه ياد آدمى بيندازد، و منظور از (مانزل من الحق ) قرآن است، كه از ناحيه خـداى تـعـالى نـازل شـد، و كـلمـه (مـن الحـق ) بـراى بـيـان آن نـازل شـده است، و آيه شريفه مى خواهد بفرمايد: شأن ياد خدا چنين شانى است، كه هر گـاه نـزد مؤمن بـه مـيـان آيـد بـلادرنـگ دنـبـالش خـشـوعـى در دل مؤمن مـى آيـد، هـمـچـنـان كـه حـق نـازل از , ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه الرحمن آيات 1 تا 30

  • بيان آياتغرض و مفاد سوره مباركه الرحمنايـن سـوره در ايـن مـقـام اسـت كـه خـاطـر نـشـان سـازد كه خداى تعالى عالم و اجزاى آن از قـبيل زمين و آسمان و خشكى ها و درياها و انس ‍ و جن را طورى آفريده و نيز اجزاى هر يك را طـورى نـظـم داده كه جن و انس بتوانند در زندگى خود از آن بهره مند شوند، و قهرا عالم بـه دو قـسـمـت و دو نـشـاءه تـقـسيم مى شود، يكى نشاءه دنيا كه به زودى خودش با اهلش فانى مى شود، و يكى ديگر نشاءه آخرت كه هميشه باقى است، و در آن نشاءه سعادت از شقاوت و نعمت از نقمت متمايز مى گردد.با اين بيان روشن مى شود كه عالم هستى از دنيايش گرفته تا آخرتش نظامى واحد دارد، تمامى اجزا و ابعاض اين عالم با اجزا و ابعاض ‍ آن عالم مرتبط است، و اجزاى عالم هستى اركـانى قويم دارد، اركانى كه يكديگر را اصلاح مى كنند، اين جزء، مايه تماميت آن جزء ديگر، و آن مايه تماميت اين است.پس آنچه در عالم هست چه عينش و چه اثرش از نعمت ها و آلاى خداى تعالى است، و به همين جـهـت پـشـت سـر هـم از خـلايق مى پرسد و با عتاب هم مى پرسد كه : (فباى الاء ربكما تـكذبان - كداميك از آلاى پروردگارتان را تكذيب مى كنيد؟) و اين خطاب عتاب آميز در اين سوره سى و يك مرتبه تكرار شده است.و بـاز بـه هـمـين مناسبت است كه اين سوره با نام رحمان آغاز گرديد، صفت رحمت عمومى و هـمـگـانـى خـداسـت، رحـمـتى كه مؤمن و كافر و دنيا و آخرت را در بر دارد، و در آخر نيز، سوره با آيه (تبارك اسم ربك ذى الجلال و الاكرام ) ختم مى شود.و ايـن سـوره از نـظـر مـكـى بـودن و مـدنـى بـودن دو احـتمال دارد، هر چند كه سياق آن به مكى بودن شبيه تر است، و در قرآن كريم اين تنها سـوره اسـت كـه بـعـد از بـسـم اللّه بـا يـكـى از اسـمـاى خـداى عزوجل آغاز شده.و در مـجـمـع , ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره الرحمن آيات 31 تا 78

  • بيان آياتايـن آيـات فصل دوم از آيات سوره است، كه نشاءه دوم جن و انس را توصيف مى كند، نشاءه اى كـه بـه سـوى خـدا بـر مـى گـردنـد و بـه جـزاى اعمال خود مى رسند و آلاء و نعمتهايى را كه خدا در آن نشاءه به ايشان ارزانى مى دارد بر مـى شـمـارد، هـمـچـنـان كـه در فـصـل گـذشـتـه نـشـاءه اول را توصيف مى كرد، آلاى خدا در آن نشاءه را بر مى شمرد.معنـاى جـمـله (سـنـفرغ لكم ايها الثقلان) و عدم منافات آن با (لا يشغله شأن عن شأن)سنفرغ لكم ايه الثقلانوقـتـى مـى گـويـنـد: فـلانـى بـراى فـلان كـار فـارغ شـد مـى فـهـمـانـد كـه قـبـلا مشغول كارى ديگر بوده، آن را به خاطر اين كار رها كرده، چون اين كار را مهمتر دانسته.و بـنـابـر ايـن، مـعـنـاى جـمله (سنفرغ لكم ) اين مى شود كه ما به زودى بساط نشاءه اول خـلقـت را در هـم مـى پـيـچـيـم، و بـه كـار شـمـا مـشـغـول مـى شـويـم. آنـگـاه آيـات بـعـدى بـيـان مـى كـنـد كـه مـنـظـور از مـشـغـول شـدن خـدا بـه كـار جن و انس اين است كه ايشان را مبعوث نموده، و به حسابشان رسيدگى نموده، و بر طبق اعمالشان جز ايشان مى دهد، خير باشد خير و شر باشد شر، پـس فـراغ بـراى جـن و تـعـبـيـرى اسـت اسـتـعـاره بـه كـنـايـه از تبدل نشاءه دنيا به نشاءه آخرت.مـمـكـن اسـت در ايـنـجا اين شبهه به ذهن خواننده عزيز برسد كه اگر منظور از فراغ چنين مـعـنـايـى بـاشد، آيه شريفه با آيه اى ديگر كه مى فرمايد: (هيچ كارى خدا را از كار ديگر باز نمى دارد) منافات خواهد داشت، ولى شبهه وارد نيست، براى اين فراغ مذكور تنها ناظر به تبدل نشاءه است، و اما آن دليل كه مى فرمايد: (لا يشغله شأن عن شأن - هيچ كارى او را از كارهاى خدا باز نمى داردنـاظـر اسـت به اين كه قدرت خداى تعالى مطلق و وسيع است، و اين دو مطلب ربط, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره طور، آيات 1 تا 28

  • اشاره به مفاد كلى سوره مباركه طور و بيان مقصود از (طور)بيان آياتغـرض ايـن سـوره تـهـديد و انذار كسانى است كه هر آيتى را تكذيب نموده و همواره با حق عـنـاد مـى ورزنـد. مـى خواهد اينگونه كفار را به عذابى كه براى روز قيامتشان آماده كرده بـيم دهد و به همين منظور با سوگندهايى غليظ، از وقوع چنين عذابى و تحقق آن در قيامت خـبر مى دهد و مى فرمايد: عذاب آن روز، ايشان را رها نخواهد كرد تا بر آنان واقع شود، و هيچ گريزى از آن ندارند.سـپـس پـاره اى از صـفات آن عذاب و آن ويل را كه عذابى است عمومى و جدا ناشدنى بيان مى كند، و در مقابل، قسمتى از نعمتهاى اهل نعيم آن روز را كه همان متقين هستند شرح مى دهد، هـمـانـهـايـى كـه در دنـيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار مى كردند، و خدا را به ايمان مى خواندند، و به يكتايى مى ستودند.و آنـگـاه شـروع مـى كـنـد بـه تـوبـيـخ مـكـذبـيـن، كـه نـسـبـتـهـاى نـاروايـى بـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلم) و بـه قـرآن و ديـن حـقـى كـه بـر آن جـنـاب نازل شده مى دادند.و در پـايـان، سـوره را بـا تـكـرار هـمـان تـهـديـدهـا خـتـم نـمـوده، رسـول گـرامـى خود را دستور مى دهد به اين كه پروردگار خود را تسبيح گويد. و اين سوره شهادت سياق آياتش، در مكّه نازل شده است.و الطوربـعـضـى از مـفسرين گفته اند: (طور) به معناى مطلق كوه است، و هر كوهى را طور مى گويند، و ليكن است عمالش در آن كوهى كه موسى (عليه السلام) با خداى تعالى سخن گفت غلبه يافته، و در آيه مورد بحث هم مناسبتر آن است كه همان كوه منظور باشد، چون سـوگـنـد هـمواره به چيزى مى خورند نوعى قداست داشته باشد، و از ميان كوهها اين كوه اسـت خداى تعالى مقدسش دانسته، و پر بركتش ساخته است، همچنان كه در آيه (و طور سينين ) نيز به آ, ...ادامه مطلب

  • تفسیرآيات 29 تا 44 سوره طور

  • نفى عذرها و دستاويزهاى تكذيب كنندگانبيان آياتبـعـد از آنكه از عذاب روز قيامت خبر داد كه به زودى تكذيب كنندگان آيات خداى را خواهد گرفت، در حـالى كـه مـردم متقى در بهشتها با چشمى روشن و دلى خرسند قرار دارند، اينك در اين آيات به رسول گراميش دستور مى دهد دعوت خود را همچنان ادامه دهد و تذكر خود را متوقف نـسـازد، و اشـاره مـى كـنـد بـه ايـن آن جناب صلاحيت اقامه دعوت حقه را دارد، و اين تكذيب كنندگان در تكذيب او و رد دعوتش هيچ عذرى ندارند. و آنچه را كه عذر براى آنان تصور مـى شـود هـمـه را نـفى كرده. و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آنها مربوط به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، كه اگر موجه باشد معنايش اين است كه : آن جـنـاب صـلاحـيـت بـراى پـيـروى نـدارد، عـذرهـايـى اسـت كـه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند، مانند اين كه آن جناب كاهن، يا جن زده يا شاعر و يا دروغ پرداز بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آنـهـا مـربـوط بـه خـود تـكـذيـب كـنـنـدگـان اسـت، مـثـل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عـقـلشـان حـكـم كـنـد بـه ايـن كـه بـايـد دعـوت آن جـنـاب را تـكـذيـب كـنـنـد، و از ايـن قـبـيـل عـذرهـايـى ديـگـر، و آيـات مورد بحث علاوه بر رد اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند.فذكر فما انت بنعمه ربك بكاهن و لا مجنونايـن آيـه نـتيجه اى است كه از اخبار موكد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت، و از اين كه فرموده بود متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كاميابند، گرفته مى شود.پـس ايـن آيـه شـريـفـه در مـعـنـاى ايـن اسـت كـه گـفـتـه شـود: حـال كـه آن اخـبار حق است، پس تو به كار تذكر دادن خود ب, ...ادامه مطلب

  • تفسیر آيات 45 تا 49 سوره طور

  • بيان آياتايـن آيـات، سـوره را خـتـم مـى كـنـد، و در آن رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم) رادستور مى دهد كه مكذبين را به حال خودشان واگذارد و متعرض ايشان نشود،و در بـرابـر حـكـم پـروردگـار خـود صـبـر كـنـد و او را بـا حـمد تسبيح گويد. و در عين حـال در بـيـن اين مطالب مكذبين را تهديد مى كند به همان عذابى كه در آغاز سوره با آن تهديد مى كرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع كه دافعى برايش نيست، و در اين آيات، يك تهديد ديگر هم بر آن تهديد اضافه كرده براى ستمكاران .فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذى فيه يصعقونكـلمـه (ذرهـم ) امـر اسـت، و مـعـنـاى (اتـركـهـم ) را مـى دهـد، يـعـنـى رهايشان كن ، و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يك ماده دارد - يعنى ماضى و مضارع و امـر و نـهـى و جـحـد و نـفـى و اسـتـفـهـام و اسـم فـاعـل و اسـم مـفـعـول - تـنـهـا مـضـارع و امـر دارد، و بـقـيـه را نـدارد، و كـلمـه (يـصـعـقـون )، مجهول مضارع از مصدر (اصعاق ) به معناى ميراندن است.بـعـضـى هـم گـفته اند: ثلاثى مجرد آن يعنى (صعق ) نيز معناى ميراندن را مى دهد، و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است.توضيحى دربــاره تـهـديـد مـكـذبين در آيه :(فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذى فيه يصعقون)خـداى سـبـحـان بـعـد از آنكه مكذبين دعوتش را به عذابى واقع و بدون شك انذار كرد، و تـمـامى عذرهايى كه مى آورند و يا ممكن بود آنها را بهانه قرار دهند رد نمود، و نيز بعد از آنـكـه بـه رسـول گـرامـيـش فـرمـود: ايـنـان در اصـرار بـر بـاطـل بـه حـدى رسيده اند كه اگر آيت حق را به چشم ببينند باز هم مى كنند، اينك در اين آيـه بـه آن جـنـاب دسـتـور مـى دهـد رهـايـشـان كـنـد و بـه حـال خـودشـان وابـگـذارد، و ايـن خـود بـه طور كنايه تهدي, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها