فرشیدرضااهرابی

متن مرتبط با «سوره» در سایت فرشیدرضااهرابی نوشته شده است

تفسیر سوره مبارکه حدیدآيات 7 تا 15

  • بيان آياتدر ايـن آيات دستور موكد مى دهد به اين كه مسلمين در راه خدا ودر جهاد انفاق كنند، و از آيه شـريـفه (لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح ) به خوبى برمى آيد كه دستور مذكور در مـورد جـهـاد مـؤ كـدتـر است، و همين خود مويد آن قولى است كه مى گويد: آيه شريفه (امـنـوا بـاللّه و رسـوله و انـفـقـوا...) در جـنـگ تـب وك نازل شد.امنوا باللّه و رسوله و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه...بـيـان ايـنـكـه آيـه : (آمـنـوا بالله و رسوله و انفقوا...) خطاب به مؤمنين و امر به آثار ايمان استاز سـيـاق آيـات بـرمـى آيـد كـه خـطـاب در ايـن آيـه بـه كـسـانـى اسـت كـه خـدا و رسـول ايـمان آورده اند، و شامل كفار نمى شود، تا چه رسد به اين كه خطاب متوجه كفار باشد.و ايـن كـه بـعضى گفته اند: شامل هر دو طايفه مى شود درست نيست. خواهى گفت : آخر در اين آيه امر به ايمان كرده، و معنا ندارد مؤمنين را امر به ايمان كند.در پـاسـخ مـى گـويـيم : معناى امر مؤمنين به ايمان اين است كه آثار ايمانى را كه دارند بر ايمان خود مترتب كنند، مى خواهد بفرمايد: ايمان وقتى متحقق مى شود كه آثار آن را بر آن مـتـرتـب كـنـنـد، چـون اگـر ايمان و يا صفتى ديگر از صفات نفس چون سخاوت و عفت و شـجـاعـت در نـفـس آدمى ثابت باشد، و حقيقتا ثابت باشد، اثرش ظاهر مى شود، و اگر از يكى از اين صفات مذكور اثر خاص به آن ظاهر نشود، معلوم مى شود صفت مذكور آن طور كـه بـايـد در نـفـس جـاى خـود را نـگـرفته و ثابت نشده، و يكى از آثار ايمان به خدا و رسول او اطاعت از دستوراتى است كه خدا و رسول داده اند.و از همينجا است كه روشن مى گردد اولا امر كردن خداى تعالى مؤمنين را به ايمان در حقيقت امـر كردن به افرادى است كه مرتبه اى از ايمان را دارند، به اين كه مرتبه اى بالا, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه حدید آيات 16 تا 24

  • بيان آياتايـن قـسـمـت از آيـات سـوره هـمـان هـدف و غـرضـى را دنـبـال مـى كـنـد كـه قـسـمت قبلى دنبال مى كرد، و آن تشويق و ترغيب به ايمان به خدا و رسـول او و انـفـاق در راه خـدا بـود، البته در ضمن، مؤمنين را عتاب مى كند كه چرا بايد علائم و نشانه هايى از قساوت قلب از ايشان بروز كند، و به منظور تأكيد در تحريك و تشويق انفاق درجه انفاقگران نزد خدا را بيان نموده، و با اين لحن دستور به انفاق مى دهـد. كـه : هـان ! بـشـتـابـيـد بـه مـغـفـرت و جـنـت. و نـيـز دنـيـا و اهـل دنـيـا رابـخـل مـى ورزنـد، و مـردم را هـم بـه بـخـل مـى خـوانـنـد مـذمـت مـى كـنـد. و در خـلال آيـات، نـاگـهـان سـيـاق را كـه مـخـصـوص مـسـلمـانـان بـود بـه سياقى تغيير داده شامل مسلمين و اهل كتاب هر دو بشود، و به زودى توضيحش ‍ خواهد آمد.عتاب به مؤمنين به جهت قساوتى كه دل هـايـشـان را گـرفـتـه و در مقابل ذكر خدا خاشع نمى شودالم يـاءن للذيـن امـنـوا ان تـخـشـع قـلوبـهـم لذكـر اللّه و مـا نـزل من الحق...كلمه (يان) در اصل (ياءنى ) (مضارع انى ) بوده، به خاطر حـرف (لم ) كـه كـارش جـزم دادن است حرف (ياء) از آن افتاده، و اين ماده به معناى رسـيـدن وقـت هـر چـيـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـيـرى اسـت كـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و كبريايى عظيمى به خود مى گيرد، و منظور از ذكر خدا هر چيزى است كـه خـدا را بـه ياد آدمى بيندازد، و منظور از (مانزل من الحق ) قرآن است، كه از ناحيه خـداى تـعـالى نـازل شـد، و كـلمـه (مـن الحـق ) بـراى بـيـان آن نـازل شـده است، و آيه شريفه مى خواهد بفرمايد: شأن ياد خدا چنين شانى است، كه هر گـاه نـزد مؤمن بـه مـيـان آيـد بـلادرنـگ دنـبـالش خـشـوعـى در دل مؤمن مـى آيـد، هـمـچـنـان كـه حـق نـازل از , ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه حدید آیات 25تا29

  • بيان آياتخـداى تـعـالى پـس از اشـاره قـسـاوتى كه دلهاى مؤمنين را فرا گرفته، و در نتيجه در امـتـثـال تـكـاليـف ديـنـى و مـخـصـوصـا انـفـاق در راه خـدا كـه مـايـه قـوام امـر جـهـاد اسـت تـثاقل ورزيدند، و آكگاه ايشان را به اهل كتاب تشبيه كرد كه در اثر طولانى شدن مهلت خـدا بـه آنـان دلهـايـشان دچار قساوت گرديد، اينك در اين آيات غرض الهى از فرستادن رسـولان و نـازل كردن كتاب و ميزان همراه ايشان را بيان كرده، مى فرمايد: غرض از اين ارسـال رسـل و انـزال كـتـب ايـن بـود كـه انبيا مردم را به عدالت عادت دهند، تا در مجتمعى عـادل زندگى كنند، و آهن را نازل كرد تا بندگان خود را در دفاع از مجتمع صالح خود و بسط كلمه حق در زمين بيازمايد، علاوه بر منافع ديگرى كه آهن دارد، و مردم از آن بهره مند مى شوند.آنگاه فرمود كه نوح و ابراهيم (عليه السلام) را فرستاد، و نبوت و كتاب را در ذريه آن دو بـزرگـوار قـرار داد، و يـكـى پـس از ديـگـرى رسـولانـى گسيل داشت، و اين سنت همچنان در تمامى امت ها استمرار يافت، و نتيجه كار همواره بود كه عده اى از مردم راه حق را يافته، اكثريتى از ايشان فاسق شدند، و سپس سوره را با دعوت مردم به اين معنا ختم مى كند ايمان خود را تكميل كنند، تا از رحمت خدا دو چندان عايدشان گردد.لقـد ارسـلنـا رسـلنـا بـالبـيـنـات و انـزلنـا مـعـهـم الكـتـاب و المـيزان ليقوم الناس بالقسط...ايـن آيـه مـطـلب تـازه اى از سـر گـرفـتـه، و بـا آن مـعـنـاى تـشـريـع ديـن از راه ارسال رسل و انزال كتاب و ميزان را بيان مى كند و مى فرمايد كه : غرض از اين كار اين اسـت كـه مـردم بـه قـسـط و عـدالت عـادت كـرده و خـوى بـگـيـرنـد، و نيز به وسيله و با انـزال حـديـد امـتـحان شوند، و برايشان معلوم شود كه چه كسى خداى ناديده, ...ادامه مطلب

  • فضیلت و خواص سوره الرحمن

  • الرحمن و نام دیگرش «آلاء» (1) پنجاه و پنجمین سوره قرآن است که مکی و 78 آیه دارد.در فضیلت این سوره از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده که فرمودند هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن سوره الرحمن است (2)و در رویات دیگری آمده : هرکسی سوره الرحمن را قرائت کند خداوند به ضعف و ناتوانی او رحم می اورد و او توانایی ادای شکر نعمت های خدادادی را پیدا می کند(3)امام صادق علیه السلام فرمودند: از قرائت سوره الرحمن و عمل به آن غافل نباشید زیرا این سوره در دل منافقان استقرار نمی یابد. در روز قیامت خداوند این سوره را به شکل انسانی در بهترین شکل و خوشترین بو وارد می کند تا اینکه در جایگاهی که نزدیکتر از آن وجود ندارد نزد خداوند می ایستد آنگاه خداوند می فرماید چه کسی در دنیا همواره تو را قرائت می کرد؟ سوره الرحمن در جواب می گوید ای پروردگارم فلان و فلان پس از آن چهره ایشان سفید و نورانی می شود خداوند به این گروه می فرماید هر کس را که دوست دارید شفاعت کنید آن گاه خداوند می فرماید به بهشت وارد شوید و هرجایی که دوست دارید سکونت گزینید(4)از امام صادق علیه السلام نقل شده: هر کس سوره الرحمن را قرائت کند و همه جا پس از آیه «فبای الاء ربکما تکذبان» بگوید: «لابشیء من الائک رب اکذب» اگر در آن روز یا شب از دنیا برود شهید محسوب می شود(5)از حضرت زهرا سلام الله علیها روایت شده است: قرائت کننده سوره الرحمن در ملکوت آسمانها و زمینها ساکن در بهشت فردوس خوانده می شود. (6)آثار و برکات سوره1)آسان شدن اموراز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر کس این سوره را بنویسد و به خود همراه داشته باشد خداوند هر کار سختی را برای او آسان می کند. (7)2) درمان درد چشمامام صادق علیه السلام فرمودند: اگر سوره الرحم, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه الرحمن آيات 1 تا 30

  • بيان آياتغرض و مفاد سوره مباركه الرحمنايـن سـوره در ايـن مـقـام اسـت كـه خـاطـر نـشـان سـازد كه خداى تعالى عالم و اجزاى آن از قـبيل زمين و آسمان و خشكى ها و درياها و انس ‍ و جن را طورى آفريده و نيز اجزاى هر يك را طـورى نـظـم داده كه جن و انس بتوانند در زندگى خود از آن بهره مند شوند، و قهرا عالم بـه دو قـسـمـت و دو نـشـاءه تـقـسيم مى شود، يكى نشاءه دنيا كه به زودى خودش با اهلش فانى مى شود، و يكى ديگر نشاءه آخرت كه هميشه باقى است، و در آن نشاءه سعادت از شقاوت و نعمت از نقمت متمايز مى گردد.با اين بيان روشن مى شود كه عالم هستى از دنيايش گرفته تا آخرتش نظامى واحد دارد، تمامى اجزا و ابعاض اين عالم با اجزا و ابعاض ‍ آن عالم مرتبط است، و اجزاى عالم هستى اركـانى قويم دارد، اركانى كه يكديگر را اصلاح مى كنند، اين جزء، مايه تماميت آن جزء ديگر، و آن مايه تماميت اين است.پس آنچه در عالم هست چه عينش و چه اثرش از نعمت ها و آلاى خداى تعالى است، و به همين جـهـت پـشـت سـر هـم از خـلايق مى پرسد و با عتاب هم مى پرسد كه : (فباى الاء ربكما تـكذبان - كداميك از آلاى پروردگارتان را تكذيب مى كنيد؟) و اين خطاب عتاب آميز در اين سوره سى و يك مرتبه تكرار شده است.و بـاز بـه هـمـين مناسبت است كه اين سوره با نام رحمان آغاز گرديد، صفت رحمت عمومى و هـمـگـانـى خـداسـت، رحـمـتى كه مؤمن و كافر و دنيا و آخرت را در بر دارد، و در آخر نيز، سوره با آيه (تبارك اسم ربك ذى الجلال و الاكرام ) ختم مى شود.و ايـن سـوره از نـظـر مـكـى بـودن و مـدنـى بـودن دو احـتمال دارد، هر چند كه سياق آن به مكى بودن شبيه تر است، و در قرآن كريم اين تنها سـوره اسـت كـه بـعـد از بـسـم اللّه بـا يـكـى از اسـمـاى خـداى عزوجل آغاز شده.و در مـجـمـع , ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره الرحمن آيات 31 تا 78

  • بيان آياتايـن آيـات فصل دوم از آيات سوره است، كه نشاءه دوم جن و انس را توصيف مى كند، نشاءه اى كـه بـه سـوى خـدا بـر مـى گـردنـد و بـه جـزاى اعمال خود مى رسند و آلاء و نعمتهايى را كه خدا در آن نشاءه به ايشان ارزانى مى دارد بر مـى شـمـارد، هـمـچـنـان كـه در فـصـل گـذشـتـه نـشـاءه اول را توصيف مى كرد، آلاى خدا در آن نشاءه را بر مى شمرد.معنـاى جـمـله (سـنـفرغ لكم ايها الثقلان) و عدم منافات آن با (لا يشغله شأن عن شأن)سنفرغ لكم ايه الثقلانوقـتـى مـى گـويـنـد: فـلانـى بـراى فـلان كـار فـارغ شـد مـى فـهـمـانـد كـه قـبـلا مشغول كارى ديگر بوده، آن را به خاطر اين كار رها كرده، چون اين كار را مهمتر دانسته.و بـنـابـر ايـن، مـعـنـاى جـمله (سنفرغ لكم ) اين مى شود كه ما به زودى بساط نشاءه اول خـلقـت را در هـم مـى پـيـچـيـم، و بـه كـار شـمـا مـشـغـول مـى شـويـم. آنـگـاه آيـات بـعـدى بـيـان مـى كـنـد كـه مـنـظـور از مـشـغـول شـدن خـدا بـه كـار جن و انس اين است كه ايشان را مبعوث نموده، و به حسابشان رسيدگى نموده، و بر طبق اعمالشان جز ايشان مى دهد، خير باشد خير و شر باشد شر، پـس فـراغ بـراى جـن و تـعـبـيـرى اسـت اسـتـعـاره بـه كـنـايـه از تبدل نشاءه دنيا به نشاءه آخرت.مـمـكـن اسـت در ايـنـجا اين شبهه به ذهن خواننده عزيز برسد كه اگر منظور از فراغ چنين مـعـنـايـى بـاشد، آيه شريفه با آيه اى ديگر كه مى فرمايد: (هيچ كارى خدا را از كار ديگر باز نمى دارد) منافات خواهد داشت، ولى شبهه وارد نيست، براى اين فراغ مذكور تنها ناظر به تبدل نشاءه است، و اما آن دليل كه مى فرمايد: (لا يشغله شأن عن شأن - هيچ كارى او را از كارهاى خدا باز نمى داردنـاظـر اسـت به اين كه قدرت خداى تعالى مطلق و وسيع است، و اين دو مطلب ربط, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه قمر آیات 1تا8

  • بيان آياتاين سوره به جز دو آيه از آخرش كه متقين را وعده بهشت و حضور در نزد خداى تعالى مى دهد بقيه آياتش يكسره مربوط به انذار و تهديد است، نخست در اين سوره به معجره شق القـمـر اشـاره مى كند، كه رسول خد(ص) آن را به خاطر مطالبه قومش آورد. و سپس مى فـرمـايـد كـه : هـمـان قـوم او را سـاحـر خـواندند، و نبوتش را تكذيب نموده همچنان هواهاى نفسانى را پيروى كردند، با اين كه خبرهاى تكان دهنده اى از اخبار روز قيامت و از داستان هاى امم منقرضه در گذشته بگوششان خورد.آنگاه دوباره به نقل پاره اى از آن داستان ها بر مى گردد، اما پيداست كه با خشم و عتاب آنها را نقل مى كند و بد حاليشان در روز قيامت هنگام بيرون شدن از قبرها و حضورشان را براى حساب خاطرنشان مى سازد.و سپس به داستان هايى از قوم نوح، عاد، ثمود، قوم لوط، و دودمان فرعون، و عذابهاى دردنـاكـى كـه بـه خاطر تكذيبشان پيامبران را بر سر آنان آمد، پرداخته ، مى فرمايد : قـوم پـيامبر اسلام نزد خدا عزيزتر از آنان نيستند، و ايشان هم مانند آنها نمى توانند خدا را عاجز سازند، و در آخر همانطور گفتيم سوره را با بشارت به متقين ختم مى كند.و ايـن سوره به شهادت سياق آياتش در مكّه نازل شده، و نبايد به گفته آنان كه گفته انـد: در جـنـگ بـدر نـازل شـده، و يـا آنـهـا كـه گـفـتـه انـد: بـعـضـى از آياتش در مدينه نازل شده، اعتناء كرد.و از جمله آيات برجسته اش آيات راجع به قدر است كه در آخر سوره قرار دارد.اقتربت الساعة و انشق القمركـلمـه (اقـتـراب ) بـه مـعـنـاى بسيار نزديك شدن است ، پس اين كه فرمود: (اقتربت الساعة ) معنايش اين است كه : ساعت خيلى نزديك شده، و ساعت عبارت است از ظرفى كه در آن ظرف قيامت بپا مى شود.مقصود از انشقاق قمر و وجوه مختلف در اين بارهو مـعـنـاى اين, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه قمر آیات 9تا42

  • بيان آياتدر اين آيات به پاره اى از حوادث گذشته كه در آن مزدجر و اندرز هست اشاره شده و از مـيـان ايـن دسـتـه از اخـبـار سـرگـذشـت قـوم نـوح و عـاد و ثـمـود و قـوم لوط و آل فـرعـون را اخـتـصاص به ذكر داد، و مشركين عرب را با ياد آن اقوام تذكر داد، و بار ديـگر اجمالى از آنچه سابقا از وضع آنان و سرانجام امرشان بيان كرده بود تذكر مى دهـد، تـا بـدانـند در اثر تكذيبشان به آيات خدا و فرستادگان او چه عذاب اليم و عقاب هـايـى در پـى دارنـد، تـا آيـه شـريفه (و لقد جاءهم من الانباء ما فيه مزدجر) را بيان كرده باشد.و بـه مـنـظـور ايـن كـه تـقرير داستانها و نتيجه گيرى از آنها را تأكيد كرده باشد، و شـنـونـدگـان بـيـشـتـر تحت تاثير قرار گرفته، و اين اندرزها بيشتر در دلها جايگير شود، دنبال هر يك از قصه ها اين جمله را تكرار كرد كه : (فكيف كان عذابى و نذر)، و هـمـيـن تأكيد را بـا ذكـر غـرض از انـذار و تخويف دو برابر نموده، فرمود: (و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر).كذبت قبلهم قوم نوح فكذبوا عبدنا و قالوا مجنون و ازدجروجه تكرار تكذيب در آيه : (كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...)در اين آيه كلمه تكذيب دوبار آمده، اولى به منزله انجام دادن دومى است ، و معنايش فعلت التكذيب است، و جمله (فكذبوا عبدنا) آن را تفسير مى كند، و اين تعبير نظير تعبير در آيـه و نادى نوح ربه فقال است، كه اول مى فرمايد نوح پروردگار خود را صدا زد، و بار دوم مى فرمايد پس بگفت...بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از تكذيب اول تكذيب مطلق پيامبران، و مراد از تكذيب دوم تـكـذيـب خـصـوص نوح است، چون از آيه شريفه (كذبت قوم نوح المرسلين ) بر مى آيـد كـه قـوم نوح مطلق پيامبران را تكذيب مى كردند، بنابر اين معناى آيه مورد بحث اين اسـت كـه قوم نوح, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه قمر آیات 43 تا 55

  • بيان آياتايـن آيـات بـه منزله نتيجه گيرى از مطالب و اخبار عبرت انگيزى است جلوتر آن را مكرر ذكـر كـرده بـود، و آن اخبار نخست راجع به قيامت بود، و بار دوم راجع به داستان امت هاى هالك بود، پس در حقيقت اين آيات در درجه اول انعطافى به اخبار امت هاى هالكه دارد، و در نـتـيـجـه خـطـابـى اسـت به قوم ر سول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم)، كه كفار شما بهتر از كفار امت هاى طاغى و جبار گذشته نيستند، و همان طور كه خداى تعالى آنها را به ذلت بـارتـريـن وجـه هـلاك كـرد، اينان را نيز هلاك مى كند، و كفار شما برائتى از آتش ‍ دوزخ نـدارنـد، و چـنـيـن مـدركى برايشان نوشته نشده، تا با كفار امت هاى گذشته فرق داشـتـه بـاشـنـد، عده و عده شأن هم در جلوگيرى از عقاب خدا سودى به حالشان نخواهد داشت.و در درجـه دوم بـه اخبار مربوط به قيامت كه در سابق گذشت انعطاف دارد، مى فرمايد: اگـر هـمـچـنـان مـرتـكب جرم شوند، و دعوت تو را تكذيب كنند، بلاى قيامتشان عظيم تر و تـلخ ‌تـر خـواهد بود، و در آخر اشاره اى منزلگاه متقين در آن روز نموده، سوره را ختم مى كند.اكفاركم خير من اولئكم ام لكم براءة فى الزبرمقصود از خطاب در (اكفاركم خير...)ظـاهـرا خـطـاب در ايـن آيـه بـه قـوم رسـول خـدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، چه مـسـلمـانـشـان و چـه كـفـارشان، چون كفار را به ايشان نسبت داده فرموده : (آيا كفار شما بـهـتـرنـد...)، و مـنـظـور از بـهـتـرى، بـهـتـرى در وضـع دنـيـا و زخارف زندگى آن از مـال و فـرزنـدان اسـت ، مـمـكـن هـم هـسـت مـنـظـور بـهـتـرى از حيث اخلاق عمومى و اجتماعى از قبيل سخاوت وشـجـاعت و شفقت بر ضعفا باشد و اشاره با كلمه (اولئكم ) به اقوامى است اخبارشان ذكـر شـده ، يـعـنـى قـوم نـوح و عـاد و ثـمـود و قـوم لوط , ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه نجم آیات 1تا18

  • اشاره به غرض ومحتويات سوره مباركه نجم و مكى بودن آنبيان آياتغرض اين سوره يادآورى اصول سه گانه اسلام، يعنى وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت ، مـعـاد و نـبـوت اسـت، ولى اول بـه مسأله نـبـوت پـرداخـتـه، وحـيـى را كـه بـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم) شده تصديق و توصيف نموده، آنگاه متعرض مسأله توحيد مى شود، و بتها و شركاى مشركين را به بليغ ‌ترين وجهى نفى مى كند، آنـگاه به مسأله سوم پرداخته وضع منتهى شدن خلقت و تدبير عالم به خداى تعالى و زنـده كـردن مـردگـان و خـنـدانـدن و گـرياندن و اغناء و اقناء و تعذيب و دعوت و انذار را توصيف نموده، گفتار را با اشاره به مسأله معاد و امر به سجده و عبادت ختم مى كند.و ايـن سـوره بـه شـهـادت سـيـاق آيـاتش در مكّه نازل شده، و نبايد به سخن بعضى كه گـفـتـه انـد: بـعـضـى از آيـاتـش و يـا هـمـه آنـهـا در مـديـنـه نـازل شـده، گـوش داد. ايـن حـرف كـجـا و آن كـجا كه بعضى گفته اند: اين سوره اولين سوره اى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) مـأمـور شـد آن را عـلنـى بـخواند، و آن جناب آن را براى مؤمنين و هم براى مشركين قرائت كرد.و آيـاتـى كـه از ايـن سـوره آورده ايـم فـصـل اول از فـصـول سـه گـانـه آيـات سـوره اسـت آيـاتـى اسـت كـه وحـيـى را كـه بـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) مى شود تصديق و توصيف مى كند، ليكن در ايـنـجـا روايـات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلم) صادر شده كه به صراحت فـرمـوده انـد: مـراد از ايـن آيات اين نيست كه مطلق وحى را بيان و توصيف كند، بلكه مراد بيان يك قسم وحى است، و آن وحى بطور مشافهه و رو در رو است، كه در شب معراج خداى سبحان با رسول گراميش داشت.پـس ايـن آيـات مـى خـواهـد داستان معراج را بيان كن, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه نجم آیات 19الی32

  • بیان آياتايـن آيـات قـسـمـتـى از آيـات فـصـل دوم سـوره اسـت، كـه گـفـتـيـم در سـه فصل خلاصه مى شود، خـداى تـعـالى در ايـن آيـات بـه مسأله بت ها و بت پرستى ها پرداخته شديدترين وجه ريشه اين ادعا را مى زند كه بت ها به زودى ايشان را شفاعت مى كنند، و در اين آيات اشاره اى هم به مسأله معاد كه از مطالب فصل سوم سوره است دارد.احتجاج عليه بت پرستى و اعتقاد به اينكه ملائكه دختران خدا و شفعايندا فرايتم اللات و العزى و منوه الثالثة الاخرىبـعـد از آنـكـه در آيـات قـبـلى راسـتـگـويـى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را مسجل كرد، و ثابت نمود كه سخنان او حقايقى است آسمانى كه به وى وحى مى شود، و از آن حـقـانـيـت نـبـوتـش را نـتـيجه گرفت، نبوتى كه بر اساس توحيد و نفى شركاء پى ريزى شده به عنوان تفريع و نتيجه گيريم ساله بت ها پرداخت (لات ) و (عزى ) و (منات ) كه بت هاى مشركين بودند، و مشركين آنها را تمثالى از ملائكه مى پنداشتند، و ادعا مى كردند ملائكه به طور كلى از جنس زنانند، و بعضى از مشركين بعضى از بت ها را تـمـثـال مـلائكـه بـعـضـى ديـگـر را تـمثالى از انسان ها مى دانستند، چون بت پرستان قـائل به الوهيت و ربوبيت خود بت ها بودند، بلكه ارباب آنها را كه همان ملائكه باشد مستقل در الوهيت و ربوبيت و انوثيت و شفاعت مى دانستند، آيات مورد بحث اشاره به حقايقى ديگر كه منتج معاد و جزاى اعمال است دارد.و كـلمـات (لات ) و (عـزى ) و (مـنـات ) نـام سـه بـت اسـت كـه مـعـبود عرب جاهليت بـودنـد، و در ايـن كـه ايـن سـه بـت چه شكلهايى داشتند و در كجا منصوب بودند و هر يك مـعـبـود كـدام طـايـفـه از عرب بود و در اين كه چه چيز باعث شد كه آن بتها مورد پرستش قـرار گـيـرنـد؟ اقـوال عـلمـاء مـخـتـلف و مـتـنـاقـض اسـت، ب, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره مبارکه نجم آیات 33الی62

  • بیان آیاتاشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجمسـيـاق نـه آيـه از آيـات اول ايـن فـصـل روايـاتـى را كـه در شأن نـزول وارد شـده تـصـديـق مـى كـنـد، در آن روايـات آمـده كـه مـردى از مـسـلمـانـان امـوال خـود را در راه خـدا انـفـاق كرد، مردم او را سرزنش كردند كه انفاق در راه خدا هم حدى دارد و او را از فـنـاى مـالش زنـهار داده و از گرفتار شدن به فقر ترساندند، و به او كـه زيـر بـار نـمـى رفـت گـفـتـنـد: اگـر تـرك انفاق گناه داشت به گردن ما، آن مرد هم پـذيـرفـت و ديـگـر انـفـاق نـكـرد، و بـه مـنـاسـبـت ايـن واقـعـه آيـات نـه گـانـه مـذكـور نازل شد.كـه خـداى سـبحان به طور اشاره به اين داستان متعرض آن شده، و به منظور بيان حقيقت مـطـلب در ايـن مسأله مـطـالبـى از صـحـف ابـراهـيـم و مـوسـى نـقـل كـرده، و نـيـز حـق صـريـح و پـوسـت كـنـده را در رد ابـاطـيـل مـشـركـين كه در آيات گذشته بود بيان نموده، فرمود: آنها مى گويند: اگر ما بـتـها را مى پرستيم براى اين است كه بتها تمثالهاى فرشتگان است كه دختران خدايند، مـى پـرسـتـيـم تـا مـا را نـزد خـداى سـبـحـان شـفـاعـت كـنـنـد. آيـات فـصـل قـبـلى هـم بـا روشـن تـريـن بـيـان ايـن مـسـاله را ابطال كرده بود.ولى در ايـن آيـات حـق مطلب در مسأله ربوبيت و الوهيت را روشن كرده مى فرمايد: خلقت و تدبير تنها از آن خدا است، و تمامى آن به خدا منتهى مى شود، و خداى سبحان هر چه خلق كـرده و تـدبـيـر نـمـوده طـورى خـلق و تـدبـيـر كـرده كـه نـشـاءه اى ديـگـر را دنـبـال داشـتـه بـاشـد، تا در آن نشاءه جزاى كافر و مؤمن و مجرم و متقى را بدهد، و لازمه چـنـيـن خـلقـتـى تـشـريـع ديـن است، بايد بندگان را به تكاليفى مكلف كند، و كرده، و شـاهـدش هـم همين است كه امت, ...ادامه مطلب

  • تفسیر سوره طور، آيات 1 تا 28

  • اشاره به مفاد كلى سوره مباركه طور و بيان مقصود از (طور)بيان آياتغـرض ايـن سـوره تـهـديد و انذار كسانى است كه هر آيتى را تكذيب نموده و همواره با حق عـنـاد مـى ورزنـد. مـى خواهد اينگونه كفار را به عذابى كه براى روز قيامتشان آماده كرده بـيم دهد و به همين منظور با سوگندهايى غليظ، از وقوع چنين عذابى و تحقق آن در قيامت خـبر مى دهد و مى فرمايد: عذاب آن روز، ايشان را رها نخواهد كرد تا بر آنان واقع شود، و هيچ گريزى از آن ندارند.سـپـس پـاره اى از صـفات آن عذاب و آن ويل را كه عذابى است عمومى و جدا ناشدنى بيان مى كند، و در مقابل، قسمتى از نعمتهاى اهل نعيم آن روز را كه همان متقين هستند شرح مى دهد، هـمـانـهـايـى كـه در دنـيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار مى كردند، و خدا را به ايمان مى خواندند، و به يكتايى مى ستودند.و آنـگـاه شـروع مـى كـنـد بـه تـوبـيـخ مـكـذبـيـن، كـه نـسـبـتـهـاى نـاروايـى بـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلم) و بـه قـرآن و ديـن حـقـى كـه بـر آن جـنـاب نازل شده مى دادند.و در پـايـان، سـوره را بـا تـكـرار هـمـان تـهـديـدهـا خـتـم نـمـوده، رسـول گـرامـى خود را دستور مى دهد به اين كه پروردگار خود را تسبيح گويد. و اين سوره شهادت سياق آياتش، در مكّه نازل شده است.و الطوربـعـضـى از مـفسرين گفته اند: (طور) به معناى مطلق كوه است، و هر كوهى را طور مى گويند، و ليكن است عمالش در آن كوهى كه موسى (عليه السلام) با خداى تعالى سخن گفت غلبه يافته، و در آيه مورد بحث هم مناسبتر آن است كه همان كوه منظور باشد، چون سـوگـنـد هـمواره به چيزى مى خورند نوعى قداست داشته باشد، و از ميان كوهها اين كوه اسـت خداى تعالى مقدسش دانسته، و پر بركتش ساخته است، همچنان كه در آيه (و طور سينين ) نيز به آ, ...ادامه مطلب

  • تفسیرآيات 29 تا 44 سوره طور

  • نفى عذرها و دستاويزهاى تكذيب كنندگانبيان آياتبـعـد از آنكه از عذاب روز قيامت خبر داد كه به زودى تكذيب كنندگان آيات خداى را خواهد گرفت، در حـالى كـه مـردم متقى در بهشتها با چشمى روشن و دلى خرسند قرار دارند، اينك در اين آيات به رسول گراميش دستور مى دهد دعوت خود را همچنان ادامه دهد و تذكر خود را متوقف نـسـازد، و اشـاره مـى كـنـد بـه ايـن آن جناب صلاحيت اقامه دعوت حقه را دارد، و اين تكذيب كنندگان در تكذيب او و رد دعوتش هيچ عذرى ندارند. و آنچه را كه عذر براى آنان تصور مـى شـود هـمـه را نـفى كرده. و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آنها مربوط به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، كه اگر موجه باشد معنايش اين است كه : آن جـنـاب صـلاحـيـت بـراى پـيـروى نـدارد، عـذرهـايـى اسـت كـه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند، مانند اين كه آن جناب كاهن، يا جن زده يا شاعر و يا دروغ پرداز بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آنـهـا مـربـوط بـه خـود تـكـذيـب كـنـنـدگـان اسـت، مـثـل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عـقـلشـان حـكـم كـنـد بـه ايـن كـه بـايـد دعـوت آن جـنـاب را تـكـذيـب كـنـنـد، و از ايـن قـبـيـل عـذرهـايـى ديـگـر، و آيـات مورد بحث علاوه بر رد اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند.فذكر فما انت بنعمه ربك بكاهن و لا مجنونايـن آيـه نـتيجه اى است كه از اخبار موكد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت، و از اين كه فرموده بود متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كاميابند، گرفته مى شود.پـس ايـن آيـه شـريـفـه در مـعـنـاى ايـن اسـت كـه گـفـتـه شـود: حـال كـه آن اخـبار حق است، پس تو به كار تذكر دادن خود ب, ...ادامه مطلب

  • تفسیر آيات 45 تا 49 سوره طور

  • بيان آياتايـن آيـات، سـوره را خـتـم مـى كـنـد، و در آن رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم) رادستور مى دهد كه مكذبين را به حال خودشان واگذارد و متعرض ايشان نشود،و در بـرابـر حـكـم پـروردگـار خـود صـبـر كـنـد و او را بـا حـمد تسبيح گويد. و در عين حـال در بـيـن اين مطالب مكذبين را تهديد مى كند به همان عذابى كه در آغاز سوره با آن تهديد مى كرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع كه دافعى برايش نيست، و در اين آيات، يك تهديد ديگر هم بر آن تهديد اضافه كرده براى ستمكاران .فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذى فيه يصعقونكـلمـه (ذرهـم ) امـر اسـت، و مـعـنـاى (اتـركـهـم ) را مـى دهـد، يـعـنـى رهايشان كن ، و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يك ماده دارد - يعنى ماضى و مضارع و امـر و نـهـى و جـحـد و نـفـى و اسـتـفـهـام و اسـم فـاعـل و اسـم مـفـعـول - تـنـهـا مـضـارع و امـر دارد، و بـقـيـه را نـدارد، و كـلمـه (يـصـعـقـون )، مجهول مضارع از مصدر (اصعاق ) به معناى ميراندن است.بـعـضـى هـم گـفته اند: ثلاثى مجرد آن يعنى (صعق ) نيز معناى ميراندن را مى دهد، و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است.توضيحى دربــاره تـهـديـد مـكـذبين در آيه :(فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذى فيه يصعقون)خـداى سـبـحـان بـعـد از آنكه مكذبين دعوتش را به عذابى واقع و بدون شك انذار كرد، و تـمـامى عذرهايى كه مى آورند و يا ممكن بود آنها را بهانه قرار دهند رد نمود، و نيز بعد از آنـكـه بـه رسـول گـرامـيـش فـرمـود: ايـنـان در اصـرار بـر بـاطـل بـه حـدى رسيده اند كه اگر آيت حق را به چشم ببينند باز هم مى كنند، اينك در اين آيـه بـه آن جـنـاب دسـتـور مـى دهـد رهـايـشـان كـنـد و بـه حـال خـودشـان وابـگـذارد، و ايـن خـود بـه طور كنايه تهدي, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها